شانه به شانه ات زندگی کردم
شانه به شانه آمدم و جا نزدم
اما تو چه کردی
شانه به شانه رفتن
شانه به شانه خیانت
شانه به شانه حبس عشق
شانه به شانه ام مرگ آرزو کردی
سوختم از فراغت ولی رفتن تجویز کردی
برای درمان چشمانی که بارانی بود
از فراغ زلف های رقصان در بادت
حالا من ماندم و راه طولانی پیش رو
راهی بی بازگشت
به جهانی که بعد از تو
جهنمم شد ....
رسول رشیدی