درونم غوغاست
پٌرم از تشویش
در اوج غرور
له شد آرزوهایم
تنهایی دور
قلبم تار تنیده
شکار شده دلم
به دست چشم هایت
افسون شده دلم
و تو از این دل
بیقرار خبر نداری
و نمیدانی هر ثانیه
عشق جریان میابد
میان تمام رگ هایم
جاودانی تا ابد میان
دلی محکوم به تنهایی ....
رسول رشیدی